حضرت امام على بن الحسین (ع) در روز عاشورا با پدر خود در کربلا حضور داشت ولى آن بزرگوار مریض بود و مریضى او درد شکم بود لذا جهاد از آن حضرت ساقط شد.
موقعى که شهید شدن امام حسین علیه السّلام نزدیک شد على بن الحسین را خواست، او را وصى خود نمود، بآن حضرت دستور داد تا میراثهاى انبیاء و شمشیرو نامه اى که خود آن حضرت پیش امّ سلمه نهاده بود تحویل بگیرد.
موقعى که امام حسین علیه السّلام شهید شد حضرت زین العابدین (ع) را هم با اهل حرم امام حسین به اسیرى بردند و آن بزرگوار را نزد یزید آوردند، در آن موقع فرزند آن حضرت امام محمّد باقر(ع) که دو سال و چند ماه از عمر مبارکش گذشته بود با پدر خود نزد یزید آمد، وقتى که یزید حضرت زین العابدین(ع) را دید گفت: یا على بن الحسین (در روزگار) چه دیدى؟!
امام زین العابدین(ع) فرمود: چیزى را دیدم که خدا قبل از اینکه آسمان ها و زمین ها را خلق کند درباره آن قضاوت فرموده است.
یزید درباره زین العابدین با اهل مجلس خود مشورت کرد؟
اهل مجلس یزید که از یزید کمتر نبودند به قتل زین العابدین علیه السّلام
اشاره کردند (و کلامى را گفتند که خودشان به آن سزاوارتر بودند).
آنگاه امام محمّد باقر علیه السّلام (که دو سال و چند ماه بیشتر از عمر
شریفش نگذشته بود) بعد از حمد و ثناى خدا در جواب یزید فرمود:
اهل مجلس تو به تو اشاره اى کردند که بر خلاف اشاره اهل مجلس فرعون
بود که درباره امر موسى و هارون علیهما السّلام با آنها مشورت کرد، زیرا کهاهل مجلس فرعون به فرعون گفتند: موسى را با برادرش نگاه دار ولى اهل مجلستو به قتل ما اشاره کردند، این اشاره اى که این ها کردند داراى سببى
است،
یزید گفت: آن سبب چیست؟!
حضرت باقر علیه السّلام فرمود: اهل مجلس فرعون حلال زاده بودندولى اهل مجلس تو حلال زاده نیستند زیرا پیغمبران و فرزندان آنان را غیر ازفرزندان زنا کسى نخواهد کشت، آنگاه یزید ساکت شد و چنانکه گفته شده دستور داد تا آنان را از مجلس خارج کردند.
وقتِ يادت چشمها آيينه بندان مي شود صحن چشمان محبّانت چراغان مي شود
آسمان مديونِ چشمان عزاداران توست در محرّم بارش رحمت فراوان مي شود
روضه لبهاي تو معراج هر پيغمبر است ياد تو كرده سُليمان كه سُليمان مي شود
حيدر كرّار فرموده : تو اشك مومني دوزخِ چشم من از يادت گلستان مي شود
بهتر و زيباتر و آسانتر از هر مكتبي شخصِ كافر در عزاي تو مسلمان مي شود
هر كه در هر رُتبه اي آيد ، شَود محبوبتر تا ابوذر آيد اينجا ، عينِ سلمان مي شود
آنقدر ماه محرم مهرباني مي كني توبه پير و جوان در روضه آسان مي شود
راست مي گويم ، مُحرّم شهر مي ريزد به هم بابِ گريه گفته شاه خراسان مي شود
حضرتش فرموده : چشم ما شود زخم از بُكاء مادر ما بيشتر از ما پريشان مي شود
تا كه مي گويم " حُسين جان " ، مادر مظلومه ات بانيِ ذكر پُر از عشقِ " حَسن جان " مي شود
آنچه زهرا خواسته از محضرِ پروردگار گر بيايد مهديِ صاحب زمان ، آن مي شود
جواد حيدري
فرياد زد مكبر صحنين كربلا
ماه محرم آمده؛ قد قامت العزا
قد قامت العزا همگي پا شدند و بعد
اما يكي يكي همگي تا شدند و بعد
قد قامت العزا قد مادر شكسته تر
قد علي و قد پيمبر شكسته تر
صف هاي گريه دور و بر عرش بسته شد
حتي خدا هم از غم او دل شكسته شد
تكبيرة الحسين كه احرام او شكست
واي استخوان سينه و اندام او شكست
تكبيرة الحسين دو ركعت نماز كرد
اما همين كه رو به رسول حجاز كرد
باران سنگ صورت او را ملول كرد
از هر طرف كه سنگ زدندش قبول كرد
الله اكبر! آه! كه آبش نداده اند
يك جرعه هم به طفل ربابش نداده اند
الله اكبر! آه! كه نيت نموده اند
در قتلگاه چيست كه قسمت نموده اند؟
يا ايها الصلاة نمازش شكست واي!
صد بار شمر بر سر سينه نشست واي!
يا ايها الصلاة ركوع عمود چيست؟
در جمع خيمه غارت بود و نبود چيست؟
يا ايها الصلاة شب اول است اين
تازه شروع يك كمي از مقتل است اين
يا ايها الصلاة بگو عازمم كنند
امشب دوباره گريه كن مسلمم كنند
رحمن نوازني
ديدم به خواب، آن آشنا دارد مي آيد ديدم كه بر دردم دوا دارد مي آيد
ديدم كه با شال عزا و چشم گريان مولايمان صاحب عزا دارد مي آيد
تو باني اين روضه اي درياب ما را آغوش خود بگشا گدا دارد مي آيد
امشب نمي دانم چه سريّ هست كاينجا بوي شهيدان خدا دارد مي آيد
در اين دهه خط مقدم هيئتِ ماست از جبهه بوي كربلا دارد مي آيد
اينجا صداي گريه و عطر و مناجات از سنگر رزمنده ها دارد مي آيد
آقا سوالي داشتم، از سمت گودال آواي وا اُمّا چرا دارد مي آيد
آقا بگو جدّت مراقب باشد آخر يك خنجر تيز از قفا دارد مي آيد
آتش به جان خيمه ها افتاده از درد پايان تلخ ماجرا دارد مي آيد
همراه با آن قافله با دست بسته يك خانم چادر سيا دارد مي آيد
عباس احمدي
در موعود نگاه زيبايت ، اسماعيل شده ام
كه قرباني چشم هاي روشنت باشم
بگو كدام قربانگاه را براي آخرين نفسم برگزيده اي
اي خليل من !
بـعـداز رحـلت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، كشور اسلامى هنوز گسترش زيادىنيافته و بـا مـسـائل فكرى و فرهنگى حادّى مواجه نبود. بيشتر مسلمانان پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده و سخنان آن حضرت را شنيده بودند. آنچه كه به عنوان مساله مهم جهان اسلام، بيشتر فكر آنان را به خود مـشـغـول مـى كرد، مسائل فرهنگى و فكرى نبود، بلكه حفظ موجوديت كشور اسلامى و سركوبى دشمنان خارجى بود.