معرفی وبلاگ
ما زنان منطقه 17 تهران همه فدایی رهبرمان امام خامنه ای هستیم ان شالله
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 221808
تعداد نوشته ها : 122
تعداد نظرات : 10
Rss
طراح قالب
GraphistThem267


زبان

حضرتعلي عليه السلام در خطبه متقين هنگامي كه پرهيزكاران را وصف مي نمود بيان ومنطق را مقدم بر صفات ديگر ذكر نمودند چرا كه گناهان زبان بزرگ و در نتيجهخطرات ناشى از آن بيشتر است در تأييد اين مطلب هان بس كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: نجات مۆمن در نگهداشتن زبانش باشد. (أصول الكافي/ترجمه مصطفوى/ج‏3/176)   

اضطراب زبان نسبت به ديگر اعضا بيشتر است

اما چرا اضطراب زبان نسبت به ديگر اعضاء بيشتر است، به 7 علت و ريشه آن اشاره مى كنيم:

1.زبان ابزارى است كه در هر زمان و مكانى در اختيار انسان است، وسيله گناهانديگر معمولاً چنين به راحتى در دسترس انسان نيست، مواد مخدر يا آلات لهو ولعب مثل آلات قمار و موسيقى و يا مشروب و يا وسائل و مقدمات عمل نامشروع زنا هميشه در هر زمان و مكانى در اختيار انسان نيست، گناهى كه ابزارش در همه جا و همه زمان در اختيار انسان است، خطرات ناشى از آن زيادتر است.

2. زبان براى كار خودش مۆونه و خرجى لازم ندارد، معمولاً هر گناهى خرج و مۆونه اى لازم دارد، مثل شراب خوردن.

3.زبان وسيله اى است كه در اختيار همه است، رباخوارى سرمايه مى خواهد بعضى از ظلم ها قدرت متناسب با خود مى طلبد، و اين سرمايه و اين مرحله از قدرت در اختيار همه نيست، لذا ضرراش كمتر است.

4. گناهان زبان در نظر بسيارى قبح چندانى ندارد، و ابهّت آن گناهان شكسته شده و اين خود عاملى براى ترويج گناهان و رشد مضرّات آن شده است. هرچه گناهان زشت تر و قبيح تر جلوه كنند، سدّ محكم ترى در برابر ارتكاب آنها زده شده است، مثلاً اگر به شما بگويند به مدت 5 دقيقه به صورت عريان و بدون پوشش در ملأ عام حاضر شويد، دست به چنين كارى نمى زنيد. حتى اگر دنيا را به شما بدهند، زيرا اين عمل در نزد شما زشت و قبيح است و هرچه داريد براى آبروى خود مى خواهيد، حتىدنيا را هم براى آبروى خود مى خواهيد، به طورى كه اگر به شما پيشنهاد شود آبروى خود را بدهيد و دنيا را بگيريد، نمى پذيريد. چرا چنين است؟ آيا جز اين است كه ابهّت اين عمل زشت در نزد شما شكسته نشده است.

فاصلهميان گناه و ثواب در زبان كم است، ابزارى كه يك ذره اين طرف گناه و سقوط وانحطاط از مقام انسانيّت و يك ذرّه آن طرف ثواب و سعادت ابدى را به دنبال دارد، خطرش بيشتر از ابزارهاى ديگر است، عبور از جاده باريكى كه يك طرفش دره و سقوط و طرف ديگرش كوه يا زمين مسطح است، خطرش بيشتر از جاده هاى عريضاست. بله وسيله اى مثل زبان هم در ميان جاده اى است كه كمى انحراف آن را به شقاوت رهنمون مى كند و چه بسا به دره كفر و شرك كشيده مى شود

حالشما غيبت و تهمت و دروغ و مسخره و استهزاى مۆمن را نظاره كنيد كه چه سان رواج پيدا كرده و تنقلات روحى مجالس شده. در روايت از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) وارد شده: «الغيبةُ اشدُّ من الزّنا»(بحارالانوار/جلد 77/صفحه 89): «غيبت گناه و عقابش از زنا بيشتر و شديدتر است»، با توجه به اين روايتچرا اينقدر غيبت كردن براى ما سهل است، زيرا ابهّت غيبت شكسته شده، ولى ابهّت زنانه. و در مورد ربا اينگونه روايت شده است كه امام علي (عليه السلام) گويد كه پيغمبر (صلي الله عليه) در ضمن سفارشهاى خود به او فرمود اى على ربا هفتاد جزء است آسانترش چنانست كه كسى مادر خود را در كعبه خانه محترم خدا وطى كند يكدرهم ربا از هفتاد بار زناى با محارم در خانه محترم خدا بزرگتر است.(الخصال/ترجمه كمره‏اى/ج‏2/371)  چرا با وجود اين روايات زياد كه نمونه اي از آن را ذكر كرديم، اينقدر ربا در بين افراد رايج شده است؟ چرا از اين كه بشنود كسى با محرمش زنا كرده ناراحت مى شود، ولى خودش ربايى مى خورد كه كوچك ترين جزء آن مثل زناى با مادرش در خانه كعبه است؟

5. زبان ابزارى براى تحقق گناهان متنوّع است، ديگر ابزارهاى گناه، اينقدر گناه متنوّع و متفاوت ندارند، مرحوم فيض در محجة البيضاء و غزالى در احياءالعلوم 20 گناه كبيره را شمرده اند كه از زبان صادر مى شود واستاد در كتاب (زندگى در پرتو اخلاق) 30 گناه را شمارش كرده اند، و فرد ديگرى 200 گناه را منتسب به زبان كرده، ولى گناهانى كه به طور مستقيم از زبان صادر مى شود همان حدود 30 عدد است و بقيه غير مستقيم است. علىّ بن الحسين عليهم السّلام فرمود: همانا زبان فرزند آدم هر صبحگاه بر جوارح و اعضاى او سركشى كند و گويدچگونه صبح كرديد؟ يعنى حال شما چطور است، گويند: بخير و خوبى است اگر تو بگذارى و ما را رها كنى، و نيز او را گويند ويرا سوگند دهند كه ما را بزحمت مينداز چون جز اين نيست كه بسبب تو است كه ما پاداش نيك مى‏بينيم، و بسبب تو است كه عقوبت ميشويم. (ثواب الأعمال/ترجمه غفارى/  537 )

 6 . فاصله ميان گناه و ثواب در زبان كم است، ابزارىكه يك ذره اين طرف گناه و سقوط و انحطاط از مقام انسانيّت و يك ذرّه آن طرف ثواب و سعادت ابدى را به دنبال دارد، خطرش بيشتر از ابزارهاى ديگر است،عبور از جاده باريكى كه يك طرفش دره و سقوط و طرف ديگرش كوه يا زمين مسطح است، خطرش بيشتر از جاده هاى عريض است. بله وسيله اى مثل زبان هم در ميان جاده اى است كه كمى انحراف آن را به شقاوت رهنمون مى كند و چه بسا به دره كفر و شرك كشيده مى شود.

7. گناهان زبان جنبه اجتماعى دارد به خلاف گناه جوارح ديگر، مثلاً استماع موسيقى يا نگاه به نامحرم تأثير سوء در وجودخود مستمع يا بيننده مى گذارد، ولى دروغ، غيبت، تهمت، هتك حرمت مۆمن، ايذاء مۆمن، عدم نهى از منكر، گمراه ساختن مردم از جاده حق، حمايت از باطل،تعليم باطل، ايجاد فساد و تباهى در روى زمين مى كند.

با اين هفت وجه مشخص شد كه چرا گناهان زبان بزرگ و در نتيجه خطرات ناشى از آن بيشتر است.

مريم پناهنده 
دسته ها :
شنبه 1393/3/24 1:54



چنددقيقه چشم‌هايت را ببند و گوش‌هايت را با دو انگشت محكم بگير. به هيچ چيز خاصي فكر نكن؛ حالا هر چه را مي‌بيني و مي‌شنوي توصيف كن. همه را بگو. چيزينيست؟ چرا هست. اطراف تو پر از ديدني‌ها و شنيدني‌هاست. دوباره دقت كن.

- من فقط يك صفحه‌ي سياه مي‌بينم و همهمه‌اي مثل عبور باد مي‌شنوم.

-اشتباه مي‌كني! تو هم چشم داري هم گوش؛ بايد حداقل بتواني چيزهايي كه در دايره‌ي نگاهت مي‌گنجد، ببيني و بگويي؛ صداهاي معمولي دور و برت را بشنوي وواكنش نشان دهي.

- نمي‌شود. خودت مي‌داني كه نمي‌شود. با چشم و گوش  بسته چطور ببينم و بشنوم؟!

-مسئله فقط بستن دو پلك است؛ خوب بازش كن! اين دو انگشت كوچك را هم از سر راه دستگاه شنيداري بردار تا كارش را بكند. حالا يك بار ديگر يافته‌هاي خودرا بگو.

- همه چيز هست؛ نور هست ، صدا هست؛ آدم‌ها و لبخندهايشان. راستي اين كبوترِ لب پنچره دارد لانه مي‌سازد و گاهي هم يك دهن مي‌خواند. ديگر چه بگويم؟ خيلي چيزها...

- همين. مي‌خواستم به همين فكر كني. عالَم ديدن و نديدن را مقايسه كني. شنيدن و نشنيدن را. مثل هم‌اند؟

(* آن‌چه خوانديد، گفتگويي بود با خودم. نگوييد با چشم و گوش بسته چه جوري با هم حرف مي‌زديد!)

آن مقايسه و آن سۆال را خداي متعال مطرح مي‌كند: "هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً "[1] "با هم مساوي‌اند؟"

اولبراي حال واحوال دو گروه از انسان‌ها مثالي مي‌زند و تشبيه مي‌كند. ابتدا كساني كه راه خود را كج كردند و به خاكي زدند. يعني با آن همه نشانه و دليلو روشني، كوره راه لجاجت و بد قلقي را انتخاب كردند. خدا و پيامبر و آيه‌هاي روشن را انكار كردند. بر سر كوچه‌ي خدا نشستند تا راه را ببندند بهخيال خودشان! يا به مسافران راه خدا آدرس غلط  بدهند. زندگي ابدي و آخرتي را زير سۆال بردند. بيچاره‌ها در توهم شكست دادن خدا بودند. غافل از آنكه با خدا هر كه درافتاد، ورافتاد!![2]

همان مقاومتي كه در مقابل صدايحق كردند، سبب شد تا چشم و گوش درونشان بسته شود. "خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ "[3] " خدابر دل‌ها و گوش‌هاي آن‌ها مُهر نهاده و بر چشم‌هايشان پرده‌اي افكنده شده"به همين خاطر درست مثل آدم‌هاي نابينا و ناشنوا، وجداني كورو كر دارند.

نديدن

درمقابل، كساني هستند با قلبي سرشار از ايمان و عملكردي قابل دفاع.براي خدا سر به زير و متواضع. بهشتي ؛ يعني همين آدم‌هاي دوست داشتني.[4] چشم دلشان بصير و بينا؛ سامعه‌ي درونشان تيز و گوش به فرمان.

اين‌جا بايد كلاه‌ها قاضي شود براي يك سۆال ساده و عميق؛ اين‌ها مثل هم‌اند؟

"مَثَلُالْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ "[5] "مثل اين دوطايفه (مۆمنانو منكران)، مثل كور و كر، بينا و شنواست، آيا اين دو همانند يكديگرند؟ آياپند نمي‌گيريد؟"

اين تأمل كوتاه، به من و تو مي‌گويد بايد براي باز ماندن چشم دل و گوش درون، كه ابليس لجباز نفس در كمينش نشسته،كاري كرد. مگر نه؟

 

پي نوشت ها:

[1] - هود، 24

[2] - شرح حال كافران در آيات 17 تا 20 سوره هود

[3] - بقره، 7

[4] - حال مۆمنان در آيه 23 هود

[5] - هود، 24


دسته ها :
شنبه 1393/3/24 1:50


منتظر

يكياز وظايف مهم مردم در عصر غيبت كبري، داشتن روحيه اصلاح گري در سطح جامعه است. هر فردي بايد در برابر آحاد مردم (جامعه اسلامي) احساس مسئوليت كرده ودر راه اصلاح و ساختن افراد تلاش نمايد. تا جامعه و افراد آن آماده پذيرش حكومت جهاني حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه شوند. خداوند در قرآن مي فرمايد: :”‌ وَ لَوْ لَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّفَسَدَتِ الْأَرْض”‌ (1) ؛ اگر خداوند برخي از مردم را به وسيله برخي ديگر دفع نمي كرد، قطعا زمين تباه مي گرديد. بنابراين در صورتي كه منتظران به دنبال اصلاح جامعه نباشند، فساد فراگير شده و آمادگي جامعه براي ظهور بهتاخير مي افتد.

اصلاح جامعه از راه امر به معروف و نهي از منكر تحقق مي يابد. و قانون امر به معروف و نهي از منكر در متون اسلامي بسيار مورد تاكيد قرار گرفته است.(2)

امام سجاد عليه السّلام در روايتي يكي از ويژگي هاي مهم منتظران را امر به معروف و نهي از منكر مي داند: «غيبت به وسيله دوازدهمى از جانشينان رسول خدا و امامان بعد از او ممتد مى‏شود... مردم زمان او كه معتقد به امامت وى مي باشند و منتظر ظهور او هستند، از مردم تمام زمانها بهترند، زيرا خداوند عقل و فهمى به آنها داده كه غيبت در نزد آنها حكم مشاهده را دارد! خداوند آنها را در آن زمان مثل كسانى مي داند كه با شمشير در پيش روى پيغمبر صلي الله عليه و آله (عليه دشمنان دين) پيكار كرده‏اند، آنها مخلصان حقيقى و شيعيان راستگوى ما هستند كه مردم را بطور آشكار و نهان به دين خدا مي خوانند.(3) »

در صورتي كه منتظران به دنبال اصلاح جامعه نباشند، فساد فراگير شده و آمادگي جامعه براي ظهور به تاخير مي افتد

بي تفاوت كه باشيم...

درروايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله در باب امر به معروف و نهي از منكر اين مضمون آمده است كه وقتي گروهي سوار كَشتي شوند، اگر يكي از مسافران شروع به سوراخ كردن كف كشتي كند و بقيه بي‌تفاوت باشند، در اين صورت آب دريا وقتي بيايد داخل كشتي، فقط آن يك نفر را غرق نمي‌كند، بلكه همه اهل كشتي را درخود مي‌ كِشد. همچنين حضرت رسول صلي الله عليه و آله مي‌فرمايند:

«ان اللَّه عزوجل لا يعذب العامة بعمل الخاصة حتى يروا المنكر بينظهرانيهم و هم قادرون على ان ينكروه فاذا فعلوا ذلك عذب اللَّه الخاصة و العامة؛ خداوند عزّ و جلّ هرگز عموم را به خاطر عمل گروهي خاص مجازات نمي‌كند مگر آن زمان كه منكرات در ميان آن‌ها آشكار گردد و توانايي بر انكار آن داشته باشند در عين حال سكوت كنند در اين هنگام خداوند آن گروه خاص و همه توده اجتماع را مجازات خواهد كرد.»(4)

در متون اسلامي بارها عواقب بي تفاوتي به امور جامعه و دستورات الهي گوشزد شده است. حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:

منتظرين

اگرشما به واسطه تلخى حق از آن روى نتابيد و خود را خوار نكنيد و در نكوهش باطل سستى نشان ندهيد، آن‌ها كه در شجاعت به پايه شما نمي‌رسند، بر شما دلير نمي‌شوند و اقويا بر شما مسلط نمى‏گردند و پيروى حق را ترك نمى‏كنند واهل طاعت را از ميان‏ نخواهند برد. ولى افسوس كه [دوباره] مانند بنى‌اسرائيل عهد موسى عليه‏السّلام در كار خود حيران و سرگردان مي‌شويد! سوگند ياد مي‌كنم كه تحير شما بعد از من به مراتب بيش از حيرت و سرگردانى بنى‌اسرائيل خواهد بود.(5)

بنابراين يكي از ثمرات شوم ترك امر به معروف و نهي از منكر آن است كه اشرار بر مومنان مسلط مي شوند و در صدد نابودي ايشان بر مي آيند. همچنين در اين زمينه امام رضا عليه السلام مي فرمايد:

ناگزير هستيد امر به معروف و نهي از منكر كنيد و الا بَدان بر شما مسلط مي شوند. پس خوبانتان مي خوانند و اجابت نمي شوند.(6)

 

چرا بي تفاوتيم؟

باتوجه به تاكيد اسلام به امر به معروف و نهي از منكر، سكوت و بي تفاوتي در اين زمينه نكوهش شده است. امام باقر عليه السلام مي فرمايد:

اجتماعيكه اصرار بر رعايت ارزش ها و هنجار هاي ديني و جلوگيري از نابهنجاري ها (امر به معروف و نهي از منكر) را عيب و نقص بدانند، اجتماع بدي است. (بد جامعه اي است)(7)

وقتيگروهي سوار كَشتي شوند، اگر يكي از مسافران شروع به سوراخ كردن كف كشتي كند و بقيه بي‌تفاوت باشند، در اين صورت آب دريا وقتي بيايد داخل كشتي، فقطآن يك نفر را غرق نمي‌كند، بلكه همه اهل كشتي را درخود مي‌ كِشد

پس چگونه ممكن است كه چنين اجتماعي در جهت كسب آمادگي براي پذيرش مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه قدم بردارد؟!

در ذيل برخي انگيزه هايي را كه در روايات براي ترك امر به معروف و نهي از منكر برشمرده اند مي آوريم (8):

1.      در قيامت خداوند از شخصي كه در دنيا امر به معروف و نهي از منكر نمي كرد، درباره اش سۆال مي كند و او جواب مي دهد خدايا ! ترسيدم و خداوند جواب مي دهد: من سزاوارتر بودم كه بترسي.

2.       در وسائل الشيعه آمده است: خداوند، سكوت در برابر بدي ها را بر دانشمندان و مروجان ديني يهود و نصاري عيب و ننگ شمرد. زيرا آنان با اين كه بدي ها و فساد را از ظالمان مي ديدند، نسبت به آن بي تفاوت بودند. و اين به خاطر ميل و رغبت مربيان ديني به هدايايي بود كه از ستمگران به آن ها مي رسيد. بنابراين انگيزه ديگر مي تواند طمع و دنياپرستي باشد.(9)

همچنين پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله مي فرمايد: خوشا به حال كسي كه زمان حضرت مهدي - عليه السلام- را درك كند، در حالي كه از اقتدا كنندگان به آن حضرت باشد قبل از قيام.(10) بنابراين منتظران واقعي در جهت اقتدا به مولا و صاحب زمانشان امر به معروف ونهي از منكر مي كنند و نسبت به گسترش دين الهي در همه جوانب و زمينه هايش كوتاهي نمي كنند، حتي اگر در حد نصيحت برادر ديني خود باشد. تا جامعه انساني براي پذيرش آن رهبر آسماني آمادگي پيدا كند.

 

دسته ها :
جمعه 1393/3/23 18:48

امام مهدى عليه السلام:

چگونگى بهره مندى از وجود من در دوران غيبتم، همچون بهره اى است كه از خورشيد مى برند،

آن گاه كه ابر آن را از ديدگان نهان مى كند.

(بحارالأنوار: 52/92)

 

دسته ها :
پنج شنبه 1393/3/22 10:44

اي معراج خاكيان! اي سراج افلاكيان! اي آينه ايمان! يا صاحب الزمان!

هنگامه ميلاد تو، نويدبخش طليعه صبحي است كه به مدد حضور تو، تيرگي را از جهان مي زدايد.
دسته ها :
پنج شنبه 1393/3/22 10:41
داعش پس از سوريه حالا به عراق رفته است ايا اين ناآرامي ها و جريان جديد از نشانه هاي ظهور مي باشد؟ داعشوقتي به نيمه شعبان نزديك ميشويم اجتماع ما رنگ و بوي ديگري ميگيرد، جنب و جوشي ايجاد ميشود و گويا جامعه با نگاهي تازه به ياد امام زمان عليه السلام مي‌افتد. اما اگر كمي در فرهنگ ديني تشيع دقت كنيم گويا مقوله انتظار و فرج بحثي است كه بايد در تار و پود جامعه شيعي تنيده باشد، و افراد روزانه و يا هفتگي متذكر به مباحث مهدويت و وجود مقدس امام زمان عليه السلام باشند. ولي آنچه ديده ميشود تذكري ساليانه در پيش اقراد است آن هم به خاطر چند چراغاني و پخش شربت و شيريتي در سطح شهر . اما آيا واقعا بايد اين گونه باشد؟نكته جالب در اينجاست كه قديميها بيشتر متذكر اين موضوع بودند اما جامع امروز ما با وجود رسانه ها كمتر متذكر اين داستان هستند، در حاليكه اگر در برخي روايات جستجو كنيم و به سراغ علايم ظهور برويم اين واقعيت كاملا عجيب به نظر مي آيد. زيرا گويا جامعه امروز ما بسيار نزديكتر به ظهور است تا جامعه ديروز، و فضاي اجتماعي، فرهنگي كه روايات از علايم ظهور ارايه ميدهند بسيار شبيه به دوران ماست.ما را چه شده كه با اين همه قراين كمتر به ياد امام زمان خويش هستيم. چطور است كه گذشتگان ما كه اين تحولات عجيب اجتماعي را نديده بودند بيشتر متذكر امام زمان خويش بودند و بيشتر ظهور را نزديك مي‌دانستند، اما ما امروزه با ديدن اينهمه تحولات اجتماعي عجيبي كه مشابه آن در روايات آماده است، ظهور را نزديك نمي‌دانيم و تنها با ديدن چند چراغاني و شربت و شيريني به ياد حضرتش مي‌افتيم!كافي است به برخي اخبار داخلي و خارجي دقت كنيم. اين روزها بسيار صحبت از اتفاقاتي است كه در عراق و سوريه در حال افتادن است. جناياتي كه توسط گروه هاي افراطي چون داعش در سوريه و امروزه در شهرها و استانهاي شمالي عراق مانند موصل و الانبار در حال اتفاق است. گاهي اين اخبار را تنها ميشنويم و گاهي هم ميشنويم و تحليل ميكنيم. اما فارغ از اينكه نتيجه اين تحليلها نشان از دخالت امريكايييها باشد يا نباشد، واقعيتي ديگر را متذكر ميشود. اتفاقاتي در حال افتادن هستند، كه در روايات ما به آنها اشاره هايي مشابه شده، كه اگر اين چنين شد منتظر ظهور باشيد.امام صادق ع فرمودند: پيش از ظهور قائم عليه السلام پنج نشانه حتمى است: خروج يمانى و سُفيانى، صيحه آسمانى، قتل نفس زكيّه، و فرو رفتن در بيابان. و يا در جايي ديگر داريم كه وقتى سفيانى با پيروزيهاى متعدد در دمشق مستقر شد سپاهى را بسوى عراق گسيل مى دارد آنها وارد سرزمين بابل مى‌شوند[1] و... و يا اميرمومنان در خطبه اي كه براي اهل بصره خواندند، درباره وقايع ظهور مي فرمايند: ... و يجري علي الموصل قتال شديد يحل بها ثم ينزل الي السفياني.. و اما موصل فتهلك أهلها من الجوع و الغلاء (و در موصل جنگ شديدي صورت ميگيرد .... اما موصل كه اهل آن از گرسنگي و گراني هلاك ميشوند ...)[2]فارغ از اينكه آيا داعش همان لشكر سفياني هست يا خير و آيا جنگهاي اخير اين گروه در موصل همان پيش بيني اميرالمومنان عليه السلام است -كه البته نبايد به صورت قطعي چنين حرفي را زد- اما آيا ما با شنيدن چنين اخباري متذكر وجود امام زمان عليه السلام و احتمال نزديكي ظهور شده‌ايم؟و يا در جاي ديگري امام صادق عليه السلام در روايتي به 119 نشانه و علامت از علايم ظهور اشاره مى‌كنند كه در اينجا به برخي از نشانه هاي فرهنگي و اجتماعي آن اشاره مى نماييم:و ديدى كه نوجوانان پسر همان كنند كه زنان مى كنند وديدى كه مردان به مردان و زنان به زنان اكتفا كنند و ديدى كه بچه ها به بزرگان احترام نمى گذارند و ديدى كه عقوق پدر و مادر رواج دارد و فرزندان هيچ احترامى براى آنها قائل نيستند بلكه نزد فرزند از همه بدترند و ديدى كه پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد و پدر و مادرش را نفرين كند و از مرگشان شاد گرددو ديدى كه مردم مانند حيوانات در انظار يكديگر عمل جنسى بجا آورند و كسى از ترس مردم از آن جلوگيرى نمى كند و ديدى كه شنيدن سخن حق بر مردم سنگين است ولى شنيدن باطل برايشان آسان است ....اما آيا اين نشانه هاي اجتماعي ما را به ياد حضرت انداخت و ما را متذكر به نزديكي ظهور كرد؟چقدر در اجتماع چهرهاي پسران جواني را ديديم كه با آرايش و تغيير چهره مردانه خود، خويش را به زنان مشابه كردند؟ چقدر ديديم كه آوازه همجنسگرايان در دنيا بلند شده و براي خود به دنبال حقوق و اظهار وجود و تشكبلات و انجمنها هستند و در جامعه خودمان نيز ميبينيم كه صداي اين افراد اندك اندك، بلند و بلندتر مي‌شود؟چفدر ديديم و شنيديم كه فرزندان در برابر والدين خود ايستاده و به آنها بي احترامي ميكنند؟ چقدر كارشناس در رسانه ها ديديم كه درباره مشكلات والدين و فرزندان صحبت مي‌كنند و متذكر ميشوند كه قبلا اين مشكلات خانوادگي و بي‌حرمتي‌ها نبوده است؟مگر در همين چند روز اخير در خبرها نخوانيديم و نشنيديم كه خواننده‌اي ايراني در كنسرت خود در جلوي تماشاگران عريان شده و بدين كار خود افتخار ميكند و بي‌بي‌سي و ديگر رسانه‌ها نيز ميزگرد قرار مي‌دهند كه آيا كار اين شخص خوب بوده يا بد؟ و نديديم در صفحات اجتماعي و فضاي مجازي چقدر از او حمايت مي‌كنند؟ نديديم مردمي را كه در جريان اين عمل بسيار ناپسند قرار مي‌گيرند و آنچنان به راحتي با اين عمل برخورد ميكنند كه گويا هيج اتفاقي نيفتاده است؟ما امروزه به كمك رسانه‌ها و وسايل ارتباط جمعي هر روزه بيشتر و بيشتر در جريان اين تحولات سياسي، اجتماعي، فرهنگي قرار مي‌گيريم. اما چندبار متذكر ميشويم كه اينها يعني ظهور نزديك است؟ قطعا وقت ظهور آن حضرت براى هيچ كس جز خداوند متعال معلوم نيست و كسانى كه وقت ظهور را تعيين مى‌كنند، دروغگو شمرده شده اند. به عبارتي در فرهنگ شيعي كساني كه وقت خاصي را براي ظهور آن حضرت مشخص مي‌كنند، «وقاتون» خوانده شده‌اند و مكرراً دستور به تكذيب آنان داده‌اند؛ اما ميتوانيم بگوييم كه بدون آنكه بتوان زماني را براي ظهور آن حضرت مشخص كرد، تنها مي‌توان گفت كه بر اساس قرائن خصوصا قرائن اجتماعي‌اي كه، البته نميتوان به طور كامل بر روايات تطبيق داد اما مشابهت بسياري دارد، زمان ظهور آن حضرت نزديك است.اما ما را چه شده است كه با اين همه قراين كمتر به ياد امام زمان خويش هستيم. چطور است كه گذشتگان ما كه اين تحولات عجيب اجتماعي را نديده بودند بيشتر متذكر امام زمان خويش بودند و بيشتر ظهور را نزديك مي‌دانستند، اما ما امروزه با ديدن اينهمه تحولات اجتماعي عجيبي كه مشابهه آن در روايات آماده است، ظهور را نزديك نمي‌دانيم و تنها با ديدن چند چراغاني و شربت و شيريني به ياد حضرتش مي‌افتيم! نكند مصداق قسمت اول اين عبارت شده‌ايم كه إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا (آنها ظهور را دور مي بينند و ما نزديك). در حاليكه ما بايد آناني باشيم كه ظهور را نزديك ببينيم. نكند آن ايماني كه در گذشتگان ما بود ديگر از وجود ما رخت بر بسته و رفته است؟پي نوشت:[1] بحارالانوار، ج 52، ص 186.[2] الزام الناصب ج2 ص149
دسته ها :
پنج شنبه 1393/3/22 10:20



زبان بدن صرفاً بازتاب دهنده هيجانات ما نيست بلكه در اغلب موارد مي‌تواند شكل دهنده آنها باشد.

با تمام بدن تان تاثير گذار باشيد

اگر مي‌خواهيد تغييري در خود ايجاد كنيد زبان بدن خود را تغيير دهيد.زبان بدن ذهن را تغيير مي‌دهد، تغيير ذهن رفتار را تغيير مي‌دهد و تغيير رفتار نيز پاسخهايي را كه ما از اطراف دريافت مي‌كنيم تغيير مي‌دهد. بنابراين زبان بدن صرفاً بازتاب دهنده هيجانات ما نيست بلكه در اغلب موارد مي‌تواند شكل دهنده آنها باشد.

دسته ها :
پنج شنبه 1393/3/22 10:18


دعا


اينشب برترين شبها بعد از شب قدر است، خداوند در اين شب فضلش را بر بندگان جاري مي‏سازد و از منّت خويش گناهان آنان را مي‏بخشد، پس تلاش كنيد كه در اين شب به خدا نزديك شويد. همانا اين شب، شبي است كه خداوند به وجود خود سوگند ياد كرده كه در آن درخواست كننده‏اي را، مادام كه درخواست گناه نداشته باشد، از درگاه خود نراند.


در آستانه يك شب رۆيايي هستيم ، و همين كه در اين شب ما هم زنده ايم و مي توانيم در فضاي نورانيش تنفسي بكنيم نعمتي است كه بسيار جاي تشكر دارد ، امشب شب نيمه شعبان است ، خيابان ها چراغاني است همه جا شربت و شيريني پخش مي كنند ،
دسته ها :
پنج شنبه 1393/3/22 10:13

 به حضرت علي (عليه السلام) قسم
از حضرت زهرا (سلام الله عليها )
خجالت مي كشمشرم از حضرت زهرا(س)


چهره‌اش در خاطرم بود، اما هر چه فكر مي‌كردم، نمي‌توانستم بفهم كي و كجا او را ديده‌ام. قد بلند بود و چهارشانه، لباس خاكي پوشيده بود و اصلاً شبيه بچه‌هاي شهر نبود.

يك روز آمد توي سنگر ما و گفت بچه يك محله‌ايم. آن وقت بود كه همه چيز يادم آمد.او كه دستمال ابريشمي به مچ دستش مي‌بست، دكمة يقه باز مي‌كرد و مي‌نشست سر كوچه.

باورش برايم كمي مشكل بود كه او را اين‌جا ببينم. چند روز بعد كه خودماني‌تر شديم، ازش پرسيدم.

گفت: «اومديم ببينيم اين‌جا چه جوريه. اونجا كه خبري نبود.»

نزديك سحر، وقتي چفيه‌ انداخته بود روي صورتش و نماز شب مي‌خواند، فهميدم بايد همه چيزش را همين اين‌جا پيدا كرده باشد.


وقتي ذكر مصيبت بي‌بي فاطمه زهرا(س) خوانده شد، آن‌قدر ضجه زد كه گفتم الآن است از هوش برود.


روز بود يا شب، يادم نيست. آمد پيشم و گفت: «حاج‌آقا! آماده‌ام برم اون دنيا ، ولي به علي(ع) قسم از حضرت زهرا(س) خجالت مي‌كشم . شرم دارم.»
دسته ها :
چهارشنبه 1393/3/21 11:23
X