در ميان اصحاب امام دهم ، برمي
خوريم به چهره هايي چون " علي بن جعفر
ميناوي " كه متوكل او را به زندان انداخت و مي خواست بكشد . ديگر اديب
معروف ، ابن سكيت كه متوكل او را شهيد كرد . و علت آن را چنين نوشته اند
كه دو فرزند متوكل خليفه عباسي در نزد ابن سكيت درس مي خواندند . متوكل از
طريق فرزندان خود كم كم ، متوجه شد كه ابن سكيت از هواخواهان علي (ع ) و آل
علي (ع ) است . متوكل كه از دشمنان سرسخت آل علي (ع ) بود روزي ابن سكيت
را به حضور خود خواست و از وي پرسيد :
آيا فرزندان من شرف و فضيلت بيشتر دارند يا حسن و حسين فرزندان علي
(ع ) ؟
ابن سكيت كه از شيعيان و دوستداران باوفاي خاندان علوي بود ، بدون ترس
و ملاحظه جواب داد :
فرزندان تو نسبت به امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) كه دو نوگل باغ
بهشت و دو سيد جنت ابدي الهي اند قابل قياس و نسبت نيستند . فرزندان تو كجا
و آن دو نور چشم ديده مصطفي كجا ؟
آنها را با قنبر غلام حضرت (ع ) هم نمي توان سنجيد .
متوكل از اين پاسخ گستاخانه سخت برآشفت . در همان دم دستور داد زبان
ابن سكيت را از پشت سر درآوردند و بدين صورت آن شيعي خالص و يار راستين
امام دهم (ع ) را شهيد كرد .
ديگر از ياران حضرت هادي (ع ) حضرت عبدالعظيم حسني است . بنا بر آنچه
محدث قمي در منتهي الآمال آورده است : " نسب شريفش به چهار واسطه به حضرت
امام حسن مجتبي عليه السلام منتهي مي شود ... " از اكابر محدثين و اعاظم
علماء و
زاهدان و عابدان روزگار خود بوده است و از اصحاب و ياران حضرت جواد (ع ) و
حضرت امام هادي (ع ) بود . صاحب بن عباد رساله اي مختصر در شرح حال
آن جناب
نوشته .
نوشته اند : " حضرت عبدالعظيم از خليفه زمان خويش هراسيد و در شهرها به
عنوان قاصد و پيك گردش مي كرد تا به ري آمد و در خانه مردي از شيعيان مخفي
شد ... " .
" حضرت عبدالعظيم ، اعتقاد راسخي به اصل امامت داشت . چنين استنباط
مي شود كه ترس اين عالم محدث زاهد از قدرت زمان ، به خاطر زاهد بودن و حديث
گفتن وي نبوده است ، بلكه به علت فرهنگ سياسي او بوده است . او نيز مانند
ديگر داعيان بزرگ و مجاهد حق و عدالت ، براي نشر فرهنگ سياسي صحيح و تصحيح
اصول رهبري در اجتماع اسلامي مي كوشيده است ، و چه بسا از ناحيه امام
، به نوعي
براي اين كار مأموريت داشته است . زيرا كه نمي شود كسي با اين قدر و منزلت
و ديانت و تقوا ، كسي كه حتي عقايد خود را بر امام عرضه مي كند تا از درست
بودن آن عقايد ، اطمينان حاصل كند - به طوري كه حديث آن معروف است - اعمال
او ، به ويژه اعمال اجتماعي و موضعي او ، بر خلاف نظر و رضاي امام
باشد . حال
چه به اين رضايت تصريح شده باشد ، يا خود حضرت عبدالعظيم با فرهنگ ديني و
فقه سياسي بدان رسيده باشد " .